خود را بپذیریم ، انکار نکنیم
سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۸۸، ۰۷:۳۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیمخود را بپذیریم ، انکار نکنیم
عزت
نفس، عبارت از قضاوتی است که ما در مورد خود می کنیم، برای اینکه قضاوت درستی در
مورد خود داشته باشیم، دقت به این نکات ضروری است:
1. نسبت به خود ( افکار ، احساسات و اعمال خود ) آگاه باشیم .
2. با خود رفتار خصمانه نداشته باشیم .
3. واقعیتهای وجود خود را چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم ببینیم و
بپذیریم که اینگونه ایم. در اینصورت می توانیم عزت نفس، ارزشی که برای خودمان قائل
هستیم، را مطابق با گوهر انسانی خود افزایش داده و در ارتباط خود با دیگران، راضی
و موفق باشیم.
یکی از موانع عزت نفس انکار خود است، به این معنا که خودمان را
نادیده بگیریم. آیا قبول دارید که بعضی از ما ، در بسیاری از لحظات شبانه روز،
مشغول انکار و نادیده گرفتن خودمان هستیم ؟ بیائید کمی به افکار ، احساسات و
رفتارمان در این اواخر توجه کنیم و ببینیم به چه میزان با خودمان منصفانه رفتار
کردیم. چقدر از واقعیتهای وجودمان را پذیرفتیم و چقدر را انکار کرده و فکر کردیم
که بهتر این است به به آنها اعتنایی هم نکنیم . وقتی از موضوعی متاثر و غمگین شدید
با خود چه گفتید؟ آیا قبل از غصه خوردن و یا خود و دیگران را متهم یا نصیحت کردن،
یک لحظه با خود گفتید: بله، این موضوع مرا ناراحت و غمگین کرده؟ هنگامی که از
موضوعی شاد شدید آیا در اوج شادی توانستید یک لحظه خود را نگاه کرده، دریابید که
وجودتان به فلان علت، غرق شادی شده؟ وقتی از عمل خود شرمنده شدید آیا خود را نگاه
کرده و با خود مرور کردید که: از این عمل خودم شرمنده هستم ؟
هنگاهی که از زندگی خسته شده و به دنبال یک زندگی و کار لذت بخش ، مثل یک کلاف سر
در گم به این در و آن در می زنید، و یا وقتی به طور تعجب آوری بدون دلیل موجه به
افراد بیرون از خانواده توجه افراطی می کنید و یا زمانی که دائم ناراحت و شاکی
هستید که همسرم، همکارم و ... مرا آزار می دهند، آیا هیچوقت شده که با خودتان خلوت
کرده و بپرسید: من از چه چیزی ناراحتم؟ از چه چیزی ناراضی ام ؟چه نگرانی و
نارضایتی در وجود من نسبت به خانواده ام یا کارم و ... هست که اینطور بی قرار و
ناخرسند شده ام؟
هنگامی که هوشیاری و ذکاوت در کاری به خرج دادید آیا با خود گفتید : آفرین ، من در
آن مورد هوشیار بودم ؟ ما غالباً به خود بی توجه هستیم. حتی گاهی خود را انکار می
کنیم . غالب اوقات، افکار، احساسات، نقاط ضعف، نقاط قوت، اعمال خوب و اعمال بد خود
را به را حتی نادیده می گیریم . منظور این نیست که خودخواه و از خود راضی باشیم ،
بلکه نکته این است که خودمان را ببینیم و نسبت به خود آگاه باشیم . ضمناً وقتی سعی
می کنیم که نسبت به خود آگاه باشیم ، ناگزیریم به دیگران هم توجه کرده و نسبت به
آنان هم آگاه گردیم .
بدون شک ما همه جسم خود را دوست داریم، به طوری که اگر تشنه یا گرسنه شدیم آب و
غذا می خوریم، بیمار شدیم خود را معالجه می کنیم ، سعی می کنیم راحتی جسم خود را
فراهم نمائیم ، اما چرا در بعضی حوزه ها، مثل عواطف، افکار و عملکردها نسبت به خود
بی تفاوت هستیم ؟ حتی خود را نادیده میگیریم؟ چه نفعی در این کار عاید ما می شود ؟
هنگام عصبانیت به موضوع و یا شخصی که ما را عصبانی کرده توجه می کنیم ، اما به
وجود خودمان آگاهی نداریم. به هنگام شادی هم همینطور عمل می کنیم . زمانی که خود
را آگاهانه نگاه می کنیم ، به آنچه موجب شادی و یا ناراحتی ما شده واقف می شویم.
در این صورت می توانیم رفتار مناسب تری داشته باشیم. به هنگام توانائی از پذیرفتن
توانائی و به هنگام ضعف از قبول ضعف خود طفره می رویم. آیا این آسانترین، بی
دردسرترین ( نه مفیدترین ) عکس العملی است که می توانیم داشته باشیم؟ این نوع
برخورد چه سودی به حال ما دارد ؟
به
این مثالها توجه کنید:
• اگر کاری که انجام می دهیم ، برای ما یکنواخت و یا آزار دهنده شود و انگیزه خود
را از ذست بدهیم ، احساس کسالت خواهیم کرد . اگر به جای اینکه به این موضوع توجه
کنیم و از احساس خود آگاه گردیم ، منکر آن شویم و به آن بی اعتنا باشیم ، نه تنها
در کار خود تغییر مناسبی نخواهیم داد، بلکه برای اجتناب از این کسالت ، ممکن است
به راه حل های غیر مناسب ، متوسل شویم . مثلاً از خانواده ، همسر و فرزند خود
ایراد گرفته، از آنها ناراضی شویم. حتی ممکن است به روابط بیرون از خانواده جذب
شده و بدون آنکه خود بفهمیم، در پی راه حلهای نامعقول برویم.
• وقتی با همسرمان مساله داریم اگر آن را انکار کرده و به حیات خلوت ذهنمان پرتاب
کنیم ، روابط سرد ، تیره و تیره تر می شود و نه تنها مسئله حل نمی شود بلکه ، بر
مشکلات افزوده و چه بسا به جدایی منجر شود .
• پدر یا مادری را در نظر بیاورید که همیشه با فرزندش به عصبانیت برخورد می کند و
فرزند از او به شدت می ترسد . همه ما ، چنین پدر و مادرهایی را دیده ایم . پدر یا
مادر نمی پذیرد که خودش عصبانی است و به علت این عصبانیت رفتار نا مناسبی دارد .
او عصبانیت و بد رفتاری با فرزند خود را انکار می کند و حتی حاضر نمی شود به
صحبتهای فرزندش گوش کند . چنین شخصی هیچگاه نخواهد توانست خود را تغییر داده و
رابطه اش را با فرزندش بهبود بخشد .
• دختری که با استعداد و توانمند است خود را به ناتوانی و نادانی می زند . از
استعدادهایش فرار می کند چرا ؟ زیرا وقتی تحسین اطرافیان را بر می انگیزد مورد
حسادت و آزار دیگران قرار می گیرد و از این آزار رنج می برد. در نتیجه استعداد و
توان خود را انکار می کند .
موارد فراوانی را می توانیم پیدا کنیم که به خود بی توجهی می کنیم
زیرا این آسانترین کار است، اما مفیدترین کار نیست. گاهی از احساس و یا رفتار خو
ناراحتیم ! آنقدر ناراحت که نمی توانیم بپذیریم اینگونه رفتار می کنیم یا اینگونه
احساس می کنیم. در اینجا بهترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که مقاومت
خود را بپذیریم . یعنی قبول کنیم که در مقابل پذیرش این احساس ، این رفتار، این
فکر مقاومت داریم . قبول کنیم که نمی خواهیم آنرا ببینیم و بپذیریم . اگر از این
نقطه شروع کنیم مفید واقع می شود . اگر نسبت به مقاومت خود هشیار باشیم مقاومتها
مثل یخی خواهد بود که در برابر حرارت ذوب می شود.
تمرین:
حال به تمرین "کامل کردن جملات" بپردازیم. این تمرین آسان و مفید است .
فقط یک قلم و کاغذ بردارید . برای هر تمرین یک صفحه اختصاص دهید . هر کدام از
جملات داده شده را در بالای یک صفحه بنویسید . در اینجا چند نمونه جمله آورده شده
است:
1.گاهی وقتی به عقب بر می گردم به سختی باور می کنم که من یک وقتی .... ( مثلاً
حسود یا نا امید ) بودم .
2. برای من آسان نیست که بپذیرم که .... ( مثلاً بدبین ) هستم.
3. وقتی .... ( مثلاً ، کاری را خراب ) کنم برایم آسان نیست که خود را بپذیرم.
شما با هر یک از جملات ناقصی که به عنوان مثال آورده شده 10-8 جمله کامل با سرعت
بنویسید . هیچ نگران درست بودن جملات یا مغایر بودن آنها با یکدیگر نباشید. این یک
تمرین و تجربه بسیار مفید است. سه جمله در اینجا آورده شده بقیه جملات را در قسمت
خودآزمایی می یابید .
توجه داشته باشید که اگر فقط این کلمات را بخوانید و تمرینات را به شرح فوق انجام
ندهید خود را از کشفیات مهمی محروم می کنید بعد از انجام تمرینات برای شما مشخص می
گردد که چرا پذیرش خویش ، برای تغییرات مثبت ضروری است .
- اگر من از قبول این واقعیت که غالباً ناآگاهانه زندگی می کنم سرباز زنم چگونه می
توانم بیاموزم که آگاهانه تر زندگی کنم؟
- اگر از پذیرش این واقعیت که غالباً غیر مسئولانه زندگی می کنم سرباز زنم چگونه
می توانم زندگی مسئولانه را بیاموزم؟ اگر ندانم که عمل به جا و مفیدی را انجام
داده ام چگونه می توانم آنرا در موقع خود و با اعتماد انجام دهم ؟ اگر به نقطه قوت
خود آگاه نباشم چگونه می توانم خود را درست ارزیابی کرده و حتی شکرگزار باشم؟
اگر از دیدن این واقعیت که معمولاً به طور منفعل زندگی می کنم بگریزم چگونه یاد
خواهم گرفت جرات کرده و نظر خودم را ابراز کنم؟ من نمی توانم بر ترس یا هر مشکل
دیگری که منکرش هستم غلبه کنم . من اگر وجود یک مشکل در رابطه جنسی را نپذیرم نمی
توانم آنرا اصلاح کنم .
من نمی توانم دردم را معالجه کنم اگر از قبول دردی که دارم امتناع ورزم. من نقطه
ضعفهایی را که اصرار می کنم ندارم، نمی توانم اصلاح کنم .
اگر قبول نکنم که عمل اشتباهی را انجام داده ام چگونه می توانم آنرا اصلاح کنم و
یا خود را به خاطر آن ببخشم . برای پذیرفتن خود، باید این واقعیت را بپذیرم که آن
طوری که فکر می کنیم ، احساس می کنیم و عمل می کنیم. همه، تظاهراتی از وجود خود ما
و متعلق به ما هستند . پذیرفتن به آن معنا نیست که آن موارد ، نهایت بودن ما و غیر
قابل تغییر هستند. اما اگر ما آنها را انکار و طرد کرده، در یک قفس محبوس نماییم ،
بدون شک از تغییرشان جلوگیری کرده ایم .
تمرین و خود آزمایی:
- یکی از احساساتم که نمی توانم بپذیرم...است.
- یکی از کارهایی که نمی توانم بپذیرم...است.
- یکی از افکاری که سعی دارم از مغزم برانم...است.
- یکی از چیزهایی که سخت است برای بدنم بپذیرم...است.
- اگر بدنم را بیشتر...بودم،...بیشتری داشتم.
۸۸/۰۹/۰۳